حکایت شیرین و آموزنده حاکمان عادل و ظالم

http://www.up.p30day.com/images/47134114433669894130.jpg




آورده اند: در زمانهای قدیم، حاکمی زندگی می کرد که در اثر کهولت سن، پیر و ناتوان شده بود. این حاکم پیر ، دو پسر داشت که هر دوی آنها ، دلیر ، شمشیرزن ، دانا و باهوش بودند . حاکم پیر می دانست که پس از مرگش ، پسران او برای رسیدن به حکومت ، به جنگ و جدال خواهند پرداخت . لذا تصمیم گرفت که پیش از مرگ ، خودش تکلیف آنها را روشن کند . برای این منظور ، مملکت را دو قسمت کرد و حکومت بر هر قسمت را به یکی از پسرانش سپرد . روزها و هفته ها و ماهها گذشت تا لحظه موعود فرا رسید ......

http://www.up.p30day.com/images/47134114433669894130.jpg




آورده اند: در زمانهای قدیم، حاکمی زندگی می کرد که در اثر کهولت سن، پیر و ناتوان شده بود. این حاکم پیر ، دو پسر داشت که هر دوی آنها ، دلیر ، شمشیرزن ، دانا و باهوش بودند . حاکم پیر می دانست که پس از مرگش ، پسران او برای رسیدن به حکومت ، به جنگ و جدال خواهند پرداخت . لذا تصمیم گرفت که پیش از مرگ ، خودش تکلیف آنها را روشن کند . برای این منظور ، مملکت را دو قسمت کرد و حکومت بر هر قسمت را به یکی از پسرانش سپرد . روزها و هفته ها و ماهها گذشت تا لحظه موعود فرا رسید و حاکم پیر ، جان به جان آفرین تسلیم کرد . با مرگ حاکم ، حکومت پسرانش آغاز شد . آنها بدون اینکه به یکدیگر کاری داشته باشند ، به حکومت در سرزمین خود پرداختند . آنها چنان به امور حکومتی سرگرم شدند که یکدیگر را به کلی فراموش کردند . حاکم قبل از مرگ به آنها سفارش کرده بود که که اگر می خواهند در کار حکومت موفق شوند ، باید مردم بیچاره را فراموش نکنند و در هر شرایطی عدل و داد را رعایت کنند . یکی از آن پسرها ، به وصیت پدر عمل کرد و کمر به خدمت مردم بست . اما دیگری به روشی که خود می خواست ، حکومتش را اداره کرد و در کارش به تنها چیزی که فکر نمی کرد ، وضع و حال مردم بیچاره بود . یکی عدل و داد را پیشه کرد و پیش از انجام هر کاری ، به خوب و بد آن می اندیشید . اما دیگری شیوه ظلم و ستم را درپیش گرفت و به این وسیله خودش را در چاه ظلمت گرفتار کرد . حاکم عادل ، جواهرهای خزانه مملکت را برای بهبود وضع مردم خرج کرد و به دستگیری از بیچارگان و تهیدستان پرداخت . اما حاکم ظالم ، برای آنکه بر جواهرات خزانه خود بیفزاید ، مالیاتهای سنگین و کمرشکن ، از مردم بیچاره گرفت .
به مرور زمان ، در سرزمینی که حاکم عادل حکومت می کرد ، خزانه مملکت خالی شد ، اما مردم به آسایش و راحتی رسیدند . حاکم برای افراد فقیر و درویش ، خانه و سرپناه ساخت . عدل و داد او باعث شد که اوضاع زندگی همه مردم خوب شود و شادی و سرور و خوشبختی بر همه جا سایه افکند . مردم وقتی عدالت حاکم جوان را دیدند ، با او یکدل شدند و در مشکلات و مصیبتها ، یار و همراه او بودند . اما حاکم ظالم ، روز به روز بر دامنه ثروت و دارایی خود می افزود و می گفت خوشبختی سرزمینش در این است که خزانه مملکت ، همیشه پر از طلا و جواهر باشد . او آنقدر دستمزد لشکریانش را کم کرد که به تدریج ، مهر حاکم جوان از دل آنها بیرون رفت و در دل با او دشمن شدند . بازرگانان کشورهای همسایه نیز وقتی که شنیدند در آن کشور ، ظلم و ستم حکومت می کند ، رابطه خود را با بازرگانان آن قطع کردند . خرید و فروش متوقف / و بازارها کساد شد . به این ترتیب ، کشور ضعیف شد و دشمن که از این وضعیت با خبر شده بود ، به آنجا حمله کرد . حاکم ظالم که از ابتدای حکومت خود ، کوچکترین خدمتی به مردم نکرده بود ، نمی توانست انتظار یاری از سوی مردم داشته باشد . او آنقدر ظلم کرده بود که مردم برای فرا رسیدن مرگش دعا می کردند . پس کسی یاریش نکرد و شکست خورد . اما بشنوید از حاکم عادل ، او که همیشه به فکر مردم بود ، در سختی ها نیز مردم را در کنار خود داشت . این دو حاکم پیر شدند و بالاخره مردند . اما حاکم عادل ، خوبیهای خود را به عنوان عمل نیک به آن دنیا برد و نامش به نیکی ماند و حاکم ظالم ، ظلم و بیدادگری را توشه آخرت خود ساخت و نامش به بدی ماند .

نکته ها:
قوام دولت و ملت به عدالت است
از دیدگاه علی علیه السلام مقوله عدالت چنان ارزشمند و پراهمیت است که نادیده گرفتن آن، ثبات اجتماعی را متزلزل می کند و شکست یک ملت را موجب می شود. و اجرای آن مایه پایداری و استحکام جامعه است : «العدل قوام البریّة و الظلم بوار الرعیّة.»(1) یعنی : عدالت، مایه قوام و پایداری مردم است و ستم و ظلم، موجب هلاک ملت است.
انسجام و حفظ وحدت اجتماعی و امنیت عمومی در گرو برخوردها و رفتارهای عادلانه می باشد و به عکس، تفرقه و جدایی، اختلاف گروهی و ملی و تشنجات اجتماعی، از ظلم و بی عدالتی برمی خیزد. عدل و دادگری نه تنها باعث قوام و استمرار اجتماع انسانی است و نوع آنها را گرد هم آورده و جامعه سالم و پیشرفته ای را به وجود می آورد بلکه برترین عامل نگهدارنده حکومتها و دولتهاست.
دولتها و حکومتهایی که به عدالت رفتار نکنند پایه حاکمیتشان بسیار سست و ضعیف است و اقتدارشان موقت خواهد بود؛ زیرا با ستمگری و بی عدالتی، نابودی خود را امضا کرده اند. حضرت علی علیه السلام در این باره می فرمایند : «مَنْ جارَتْ ولایتُهُ زالت دولَتُهُ.»(2) یعنی : کسی که در دایره حکومتش ظلم و ستم کند، حکومتش از بین خواهد رفت. و یا «مَنْ عَمِلَ بالعدلِ حَصَّنَ اللهُ مُلْکَهُ»(3) یعنی : کسی که به عدالت عمل کند خداوند قلمرو حکومتش را حفظ خواهد نمود. و در حفظ ثبات و پایداری دولت می فرمایند : «ثباتُ الدول بالعدل.»(4) یعنی : ثبات و پایداری دولتها، به برپایی قسط و عدل است. و یا : «زینُ المُلکُ العدل.»(5) یعنی : زینت پادشاهی و زیور حکومت داری، اجرای عدالت است.
در نظم و نثر فارسی که غالبا منشأ روایی دارند نیز به این موضوع اشاره شده است. سعدی چنین سروده است :

خبر داری از خسروان عجم / که کردند بر زیر دستان ستم؟
نه آن شوکت و پادشاهی بماند / نه آن ظلم بر روستایی بماند
خطا بین که بر دست ظالم برفت / جهان ماند و او با مظالم برفت
خنک روز محشر تن دادگر / که در سایه عرش دارد مقر
چو خواهد که ویران شود عالمی / کند ملک در پنجه ظالمی (6)

این شاعر و ادیب نامور با استعانت از سخن علی علیه السلام که فرمودند : «لیستْ تَصْلُحُ الرعیةُ اِلّا بصلاح الولاةِ و لا تَصْلُحُ الولاة اِلّا باستقامة الرعیة.»(7) چنین سروده است :
که خاطر نگهدار درویش باش / نه در بند آسایش خویش باش
خرابی و بد نامی آید زجور / رسد پیش بین این سخن به غور
بر آن باش تا هرچه نیت کنی / نظر در صلاح رعیت کنی
از آن بهره ورتر در آفاق نیست / که در ملک رانی به انصاف نیست

پاورقی ها:

1 -همان، ص 141، ح 857 و 856.
2 -همان، ج 2، ص 187، ح 715.
3 -همان، ص 209، ح 1068.
4 -همان، ج 1، ص 329، ح 30.
5 -همان، ص 385، ح 23.
6 -بوستان سعدی باب اول ص 59
7 -یعنی : کار ملت جز با اصلاح زمامداران و وضع زمامداران جز با درستی کار ملت اصلاح نمی شود. نهج البلاغه، خطبه216. 

 

منبع : گروه دل آریا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد